علم و معنویت

تحقیقات روحی, پاراسایکولوژی, تناسخ, تجربه نزدیک به مرگ و ...

تحقیقات روحی, پاراسایکولوژی, تناسخ, تجربه نزدیک به مرگ و ...

جمع‌آوری و ترجمه‌ی مطالب: احمد بهزادی

تلگرام:

t.me/near_death

علم و زندگی پس از مرگ

دکتر شارون رالت

ترجمه: احمد بهزادی

 

دانلود کتاب به صورت پی‌دی‌اف

 

توضیح: یکی از عقاید اشتباهی که این روزها رواج پیدا کرده، این است که تجارب نزدیک به مرگ تنها مدرک علمی زندگی پس از مرگ هستند. اگرچه در رسانه‌ها به تجارب نزدیک به مرگ بیشتر پرداخته می‌شود، اما همانطور که در این کتاب و همینطور کتاب «علم و تناسخ» نشان داده شده، نه تنها شواهد متعددی در تایید حیات پس از مرگ وجود دارند، بلکه چه بسا برخی از این شواهد بسیار قدرتمندتر از تجارب ان‌دی‌ئی باشند. علاوه بر این، این کتاب به خوبی همپوشانی و ارتباط بین شواهد متنوع زندگی پس از مرگ را نشان داده است؛ به عبارتی، اگرچه هرکدام از شواهد ذکر شده در این کتاب، پدیده‌ای مجزا بوده و مشخصات منحصر به فرد خود را دارند، اما با شواهد دیگر نیز ارتباط دارند و برای رسیدن به تصویر دقیق‌تری در مطالعه‌ی هرکدام از آنها، باید شواهد دیگر را هم در نظر گرفت.

پدیده‌های مورد بحث این کتاب: ظهور روح، رویاها، مدیومشیپ ذهنی، مدیومشیپ فیزیکی، اشباح پر سر و صدا، تماس‌های تلفنی روحی، همزمانی، تجارب نزدیک به مرگ، خاطرات زندگی گذشته، خاطرات میان دو زندگی و ....

 

دانلود کتاب به صورت پی‌دی‌اف

چند نکته در ارتباط با تحقیق AWARE II تیم سام پرنیا

احمد بهزادی

 

اخیرا نسخه‌ی کامل مقاله‌ی تحقیق AWARE II تیم دکتر سام پرنیا در ژورنال ریساسیتیشن «به صورت رایگان» در دسترس قرار گرفته و مطالب زیادی هم در رسانه‌های مختلف در ارتباط با این تحقیق منتشر شده است. (مشاهده‌ی مقاله)

 

در اینجا به طور مختصر به برخی از نکات در ارتباط با این مقاله که از نظر من حائز اهمیت هستند اشاره می‌کنم:

 

از بین مصاحبه‌شوندگان در این تحقیق، فقط 6 نفر، تجربه‌ی نزدیک به مرگ (یا به تعبیر تیم پرنیا «خاطره‌ی تجربه‌ی مرگ»/RED) داشته‌اند و ظاهرا فقط یک نفر از آنها تجربه‌ی خروج از بدن داشته است. این یعنی کمتر از تحقیق قبلی پرنیا که 9 نفر تجربه نزدیک به مرگ داشتند (AWARE)

 

یکی از اقدامات تیم پرنیا در این تحقیق، ثبت نوار مغزی (ای‌ای‌جی) بیماران در حال مرگ بوده است. نوار مغزی اغلب بیماران پس از ایست قلبی، نشانگر «خط صاف» بوده، اما حدود 40 درصد از بازماندگان بعد از ایست قلبی، امواج مغزی‌شان از حالت خط صاف به وضعیت منطبق با هشیاری تغییر پیدا کرده است. این وضعیت بعضا تا حداکثر یک ساعت ادامه داشته است.

 

نکته‌ی مهم اینجاست که امواج مغزی هیچکدام از تجربه‌گران نزدیک به مرگ ثبت نشده است. به عبارت دیگر ما نوار مغزی (EEG) هیچیک از تجربه‌گران نزدیک به مرگ در این تحقیق را در اختیار نداریم. در مقاله به این مطلب به این صورت تصریح شده است:

 

Two of 28 interviewed subjects had EEG data, but, weren’t among those with explicit cognitive recall.

یعنی: نوار مغزی دو نفر از مصاحبه‌شوندگان گرفته شده، اما هیچ‌کدام از این دو نفر یاداوری آشکار شناختی (از جمله تجربه نزدیک به مرگ) نداشتند.

 

 

بنابراین، ادعای افراد و منابعی که می‌گویند این تحقیق، ارتباط بین امواج مغزی و تجارب نزدیک به مرگ را نشان می‌دهد، نادرست است.

 

چون اصلا نوار مغزی تجربه‌گران در این تحقیق ثبت نشده که بخواهد ارتباطی را نشان بدهد یا نشان ندهد. و افرادی هم که امواج مغزی‌شان ثبت شده، هیچ‌کدام گزارش تجربه‌ی نزدیک به مرگ نداده‌اند. 

 

و افرادی که با استناد به این تحقیق، تجارب نزدیک به مرگ را معلول فعالیت مغزی می‌دانند، به وضوح دچار سوءبرداشت بزرگتری شده‌اند.

 

حتی اگر ارتباطی بین هر نوع فعالیت مغزی و تجارب نزدیک به مرگ وجود داشته باشد، به این معنا نیست که تجارب نزدیک به مرگ محصول فعالیت‌های مغزی هستند. بدیهی است که «همبستگی الزاما نماینگر رابطه‌ی علی نیست». ضمن اینکه، بسیاری از تجارب نزدیک به مرگ در شرایطی غیر از ایست قلبی و با حضور آشکار فعالیت مغزی رخ می‌دهند، اما این تجارب بعضا دارای عناصری هستند که توضیح دادنشان در محدوده‌ی مغز و جسم ممکن به نظر نمی‌رسد. مانند مشاهدات درست خارج از بدن (از محیط نزدیک یا دور از جسم)، ملاقات با افرادی که تجربه‌گر از مرگشان بی‌اطلاع بوده یا افرادی که اصلا قبل تجربه نمی‌شناخته، خواندن افکار و احساسات افراد در حالت خارج از بدن، پیشبینی وقایع آینده و ... . (نمونه‌هایی از این تجارب را در مقاله‌ی «نقد دکتر یحیی» ذکر کرده‌ام.)

 

 

به علاوه، حداقل یک مورد تجربه‌ی نزدیک به مرگ وجود دارد که نوار مغزی تجربه‌گر به دقت زیر نظر گرفته شده و حداقل بخشی از این تجربه هنگامی رخ داده که نوار مغزی تجربه‌گر «خط صاف» را نشان می‌داده است. این مورد، همان تجربه‌ی نزدیک به مرگ خانم پم رینولدز است که شامل مشاهدات خارج از بدن درست نیز می‌شود. (درباره‌ی این تجربه در مقاله‌ی «نقد دکتر یحیی»، به طور مختصر توضیح داده‌ام.)

 

مطلب دیگری که مورد توجه این تحقیق قرار گرفته، تفاوت تجربه‌ی شناختی ناشی از عملیات احیاء (سی‌پی‌آر) با تجارب نزدیک به مرگ است. برای مثال، افرادی که به سبب عملیات سی‌پی‌آر دچار تجربه‌ی هشیار می‌شوند، احساس درد یا حس‌های بدنی مثل احساس فشار روی قفسه‌ی سینه یا حس‌های سطح پوستشان را گزارش می‌دهند؛ درحالی که چنین مواردی در تجارب نزدیک به مرگ وجود ندارد.

 

اما نکته‌ی دیگر این است که، نه آن یک نفری که تجربه‌ی خروج از بدن داشته و نه افرادی که به سبب سی‌پی‌آر تجربه‌ی هشیار داشتند، هیچ‌کدام محرک‌های تصویری یا شنیداری را گزارش نکرده‌اند. اما هنگام سنجش «یادگیری پنهان» (implicit learning) یک نفر توانسته است از بین سه گزینه، «محرک شنیداری» درست را انتخاب کند که احتمالا تصادفی بوده است. (یعنی بین سه کلمه‌ی سیب، گلابی و موز، کلمه‌ی درست را انتخاب کرده است.)
همانطور که در متن مقاله ذکر شده، میزان کم بازماندگان (اندازه‌ی نمونه) در چنین نتیجه‌ای بی تاثیر نبوده است. همینطور روش آزمایش هم قابل بحث بیشتری است.

 

تجربه‌ی ماورایی مایکل شرمر

تجربه‌ی ماورایی مایکل شرمر

احمد بهزادی

 

خانم لارا لین جکسون (مدیوم تاییدشده توسط موسسه‌ی ویندبریج) در کتاب خودش با عنوان «نشانه‌ها»، به موضوع ارتباط ارواح با عزیزانشان از طریق فرستادن نشانه‌ها و رویدادهای معنادار می‌پردازد. یک نوع از این نشانه‌ها که در این کتاب مورد اشاره قرار گرفته، استفاده‌ی ارواح از وسائل برقی و حتی گوشی‌های موبایل برای فرستادن نشانه است.

 

بسیاری از افرادی که تفکر ماتریالیستی دارند، اغلب با شنیدن این مطالب شروع به انکار و حتی تمسخر می‌کنند؛ اما جالب اینجاست که حتی یکی از مشهورترین ماتریالیست‌های عصر حاضر هم با چنین تجربه‌ای مواجه شده و حتی اذعان می‌کند که توضیحی برای آن ندارد!

 

مایکل شرمر، موسس جامعه‌ی شکاکان (skeptic.com) و یکی از مشهورترین چهره‌های ماتریالیست، بخش زیادی از عمر خود را صرف تلاش برای انکار و توجیه پدیده‌های پارانرمال کرده است. با این حال، او در مقاله‌ای در سایت «ساینتیفیک امریکن» از مواجهه‌ی شخصی خود با یک رویداد غیرقابل توضیح پرده برمی‌دارد. (لینک این مقاله)

 

او می‌گوید با رویدادی مواجه شده که به وجود ماوراءالطبیعه اشاره دارد و باورهای ماتریالیستی او را سخت تکان داده است.

 

ماجرا از آنجا شروع می‌شود که مایکل شرمر تصمیم می‌گیرد با خانمی به اسم جنیفر از آلمان ازدواج کند. جنیفر پدربزرگی داشت که بسیار به او نزدیک بود و در واقع جایگاه پدر را برای او داشت؛ اما وقتی او 16 ساله بود پدربزرگش فوت می‌کند. قبل از عروسی، جنیفر به خانه‌ی مایکل شرمر اسباب‌کشی می‌کند و در این حین، بسیاری از وسائل از جمله یادگاری‌های پدربزرگش آسیب می‌بینند یا گم می‌شوند. اما یک جعبه سالم به مقصد می‌رسد که حاوی یک رادیوی ترانزیستوری متعلق به پدربزرگ جنیفر است. اما این رادیو برای ده‌ها سال کار نکرده و خراب بوده است. مایکل شرمر تصمیم می‌گیرد هرطور شده این یادگاری پدربزرگ جنیفر را تعمیر کند. او هر راهی را امتحان می‌کند، اما جواب نمی‌دهد و رادیو روشن نمی‌شود. جنیفر و مایکل تصمیم می‌گیرند این رادیو را داخل کشوی اتاق‌خوابشان بگذارند.

 

سه ماه بعد، مراسم عروسی برگزار می‌شود. جنیفر به شدت دلتنگ خانواده و پدربزرگ مرحومش است. او عمیقا آرزو داشت که می‌شد پدربزرگش در مراسم عروسی‌اش حضور داشته باشد. به همین خاطر در میانه‌ی مراسم، جینفر از مایکل می‌خواهد که به جایی خلوت بروند تا بتواند بر احساساتش مسلط شود. اما ناگهان صدای یک آهنگ را از طرف اتاق خوابشان می‌شنوند. آنها هیچ سیستم پخش موسیقی‌ای آنجا نداشتند، برای همین گوشی‌های موبایل و لپ‌تاپ‌ها را چک می‌کنند و حتی درب پشتی خانه را باز می‌کنند تا ببینند آیا همسایه‌ها هستند که این آهنگ را پخش کرده‌اند؟ اما هیچ‌کدام از اینها نبودند!

 

ناگهان فکری به ذهن جنیفر خطور می‌کند! نگاهی بین جنیفر و مایکل رد و بدل می‌شود و او می‌گوید: «نمی‌تونه چیزی که فکر می‌کنم باشه! یعنی واقعا ممکنه؟» سپس به سراغ کشوی اتاق‌خواب می‌روند و متوجه می‌شوند رادیوی پدربزرگِ جنیفر است که در حال پخش این موسیقی عاشقانه است! هر دو برای دقایقی در سکوتی همراه با حیرت می‌نشینند، تا اینکه جنیفر گریه‌کنان می‌گوید: «پدربزرگم اینجا با ماست. من تنها نیستم.»

 

آنها شب با موسیقی‌ای که از این رادیو پخش می‌شد خوابیدند، اما درست صبح روز فردا، رادیو دوباره از کار افتاد و هرگز دوباره روشن نشد!

 

توجه کنید، رادیوی پدربزرگ جنیفر برای ده‌ها سال خراب بوده و بعد از تلاش‌های مایکل هم درست نشده و تا سه ماه بعد هم خاموش بوده، اما دقیقا همان زمانی که جنیفر اظهار دلتنگی می‌کند، رادیو شروع به پخش موسیقی عاشقانه می‌کند و دقیقا فردای روز عروسی دوباره از کار می‌افتد.

 

مایکل شرمر در مقاله‌اش می‌نویسد که جنیفر به اندازه‌ی او نسبت به پدیده‌های ماورائی شکاک است، اما این رویداد باعث شد که احساس کند روح پدربزرگش در کنارش حضور دارد و آن موسیقی هم هدیه‌ای از جانب اوست.

 

مایکل شرمر اذعان می‌کند که اگر این اتفاق برای هرکس دیگری افتاده بود، او به راحتی آن را توجیه می‌کرد. اما چون خود او در جریان این اتفاق بوده، بسیار تحت تاثیر قرار گرفته است.

 

باید توجه کنیم که این نوع رویدادها بسیار شایع هستند و نمونه‌هایی از آنها را می‌توانید در کتاب «نشانه‌ها» و همینطور قسمت چهارم مستند «زندگی پس از مرگ» از شبکه‌ی نتفلیکس مشاهده کنید.

 

در «ادامه‌ی مطلب» می‌توانید ترجمه‌ی کامل مقاله‌ی مایکل شرمر را مطالعه کنید:

شواهد شگفت‌انگیز مدیومشیپ

شواهد شگفت‌انگیز مدیومشیپ

نویسنده: دکتر استیو تیلور

ترجمه: احمد بهزادی

 

(مقاله‌ای از دکتر استیو تیلور، مدرس ارشد روان‌شناسی در دانشگاه لیدزبکت انگلستان، در مورد شواهد مدیومشیپ- «لینک مقاله به زبان اصلی»)

 

برای مطالعه‌ی این مقاله به «ادامه مطلب» مراجعه کنید.

تحقیقات مدیومی موسسه‌ی ویندبریج

احمد بهزادی

 

همانطور که می‌دانید، مدیوم‌ها افرادی هستند که به گفته‌ی خودشان، می‌توانند با ارواح ارتباط برقرار کنند. آنها همچنین مورد توجه دانشمندان هم قرار گرفته‌اند و تحقیقات متعددی هم در موردشان انجام شده است. یکی از شناخته‌شده‌ترین مراکز تحقیقاتی‌ای که در عصر حاضر، در زمینه‌ی بررسی مدیوم‌ها فعالیت می‌کند، «مرکز تحقیقاتی ویندبریج» (Windbridge Research Center) است. این موسسه که در سال 2008 توسط خانم دکتر جولی بایشل و همسرش مارک باکوتزی در آمریکا تاسیس شد، به گفته‌ی وبسایت موسسه، بانی تحقیق علمی دقیق و داوری همتا شده‌ای (peer-reviewed) در شرایط کنترل شده‌ی آزمایشگاهی است که توانایی مدیومی برخی از افراد را تایید می‌کند. (لینک مقاله‌ی تحقیق موسسه‌ی ویندبریج در ژورنال اکسپلور)

همچنین در آزمایش‌های این موسسه از پروتکلی «کاملا کور» (fully-blinded) استفاده می‌شود.

 

یکی از اقدامات جالب توجه موسسه‌ی ویندبریج اعطای مدرک به مدیوم‌هایی بوده است که توانایی‌شان تحت شرایط کنترل‌شده‌ی آزمایشگاهی تایید شده است. یکی از این مدیوم‌ها که توانایی‌اش توسط موسسه‌ی ویندبریج تایید شده، خانم «لارا لین جکسون» مدیوم مشهور است که در قسمت دوم، سوم و چهارم مستند نتفلیکس هم حضور داشته است. (تماشای مستند شبکه‌ی نتفلیکس با عنوان surviving death با زیرنویس فارسی در سایت آپارات؛ از قسمت اول)

 

در ادامه، برخی از یافته‌های تحقیقاتی موسسه‌ی ویندبریج را به نقل از وبسایت این موسسه ذکر می‌کنیم:

 

  • به نظر می‌رسد یک جلسه‌ی «خوانش مدیومی» (ارتباط با ارواح از طریق مدیوم) شامل یک ارتباط پویا بین مدیوم، روح دعوت‌شده و فرد مراجع‌کننده («سیتر») است. هرکدام از آنها می‌توانند به طور بالقوه بر روی موفقیت جلسه تاثیر بگذارند.

 

  • برخی از مدیوم‌ها قادر هستند تحت شرایط کنترل‌شده‌ی آزمایشگاهی، اطلاعات درست و خاصی را در مورد فرد فوت‌شده ارائه دهند.

 

  • تجربه‌ی برقراری ارتباط با فرد فوت شده، با تجربه‌ی بازیابی اطلاعات در مورد افراد زنده (از طریق توانایی‌های سایکیک) متفاوت است. بنابراین، ممکن است که آنها دو پدیده‌ی متفاوت باشند و امکان دارد که مدیوم‌ها واقعا با افراد فوت‌شده ارتباط برقرار کنند.

 

  • مدیوم‌ها در قیاس با افراد غیرمدیوم، دارای ویژگی‌های شخصیتی و روان‌شناختی منحصر به فرد هستند.

 

  • نوار مغزی (EEG) مدیوم‌ها نشان می‌دهد که تجربه‌ی برقراری ارتباط با افراد فوت شده، با یادآوری خاطرات یا تخیل کردن متفاوت است. بنابراین، ادعاهایی که می‌گویند مدیوم‌ها اطلاعات را از خود درمی‌آورند یا اطلاعات درست را (قبلا از منابع دیگر دریافت کرده و سپس در جلسه‌ی ارتباط آنها را) به یاد می‌آورند، مورد حمایت این یافته نیستند. علاوه بر این، از آنجایی که ارتباط مدیومی شامل صحبت کردن و استفاده از عضلات صورت می‌شود، و نوار مغزی (‌ای‌ای‌جی) نسبت به حرکات عضلات آسیب‌پذیر است، ممکن است که ای‌ای‌جی برای مطالعه‌ی این پدیده مناسب نباشد. آزمایش‌های مرتبط با مسائل مغزی-عصبی ارتباطات مدیومی، با استفاده از تکنیک‌های مختلف تصویربرداری مغز، در حال حاضر در مرحله‌ی برنامه‌ریزی هستند.

 

  • یافته‌های نظرسنجی نشان داده‌اند که مدیوم‌ها در قیاس با افراد غیرمدیوم، به طرز قابل توجهی بیشتر دچار بیماری‌های خودایمنی می‌شوند و به طور کلی بیشتر و شدید‌تر بیمار می‌شوند. بررسی اجزای مختلف در خون مدیوم‌ها و همچنین اندازه‌گیری‌های روانی-فیزیولوژیک نشان دادند که هیچ تغییر فیزیولوژیک یا خونی‌ای در وضعیت خوانش مدیومی، در قیاس با وضعیت کنترل وجود ندارد. این فرض مطرح است که بین شیوع بیماری و آسیب‌های دوران کودکی در مدیوم‌ها، ارتباطی وجود داشته باشد.

 

  • تحقیقات اولیه نشان داده است که شرکت در جلسه‌ی ارتباط مدیومی، برای کسانی که به خاطر سوگ از دست دادن یکی از عزیزانشان رنج می‌برند، ممکن است اثر درمانی مثبت داشته باشد. با این حال، برای رسیدن به نتیجه‌گیری قدرتمندتر، لازم است تحقیقات بیشتری انجام بگیرد.

 

  • ارتباط‌گیری مدیوم‌ها با «حیوانات فوت شده» نیز به طور مشابهی مورد سنجش قرار گرفته و آزمایش‌ها نشان داده‌اند برخی از مدیوم‌ها قادرند در شرایط کنترل شده، اطلاعاتی درستی را در رابطه با حیوانات فوت شده ارائه دهند.

 

برگرفته از:

https://www.windbridge.org/major-findings-to-date/

دانلود کتاب «علم و تناسخ»، تالیف و ترجمه‌ی احمد بهزادی

علم و تناسخ

تالیف و ترجمه: احمد بهزادی

 

دانلود کتاب به صورت پی‌دی‌اف

 

توضیح: کودکانی در سراسر جهان وجود دارند که می‌گویند زندگی گذشته‌شان را به یاد می‌آورند. این کودکان کاملا به صورت خودجوش و بدون هیپنوتیزم یا هرگونه وسیله یا تجربه‌ی دیگر، خاطرات فردی را به یاد می‌آورند که مدت‌ها قبل از تولدشان فوت شده است. تحقیقات علمی معتبری هم توسط دانشمندان برجسته در مورد این کودکان انجام شده و در حال انجام است. این کودکان، یکی از شواهد قدرتمند در تایید حیات پس از مرگ و وجود مستقل هوشیاری از جسم هستند. کتاب حاضر مقدمه‌ای برای معرفی این پدیده, تحقیقات انجام شده بر روی آن و استدلالات و مباحث مرتبط با این موضوع است.

 

دانلود کتاب به صورت پی‌دی‌اف

درس‌هایی از نور

ساندرا راجرز
ترجمه: احمد بهزادی

 

دانلود کتاب به صورت پی‌دی‌اف

 

 

توضیح: خانم ساندرا راجرز که بر اثر خودکشی دچار تجربه‌ی نزدیک به مرگ عمیقی می‌شود، درس‌ها و پیام‌های دریافتی خود را در قالب کتاب «درس‌هایی از نور» به رشته‌ی تحریر درمی‌آورد. دکتر ریموند مودی (پدر تجارب نزدیک به مرگ)، همکار و دوست قدیمی خانم ساندرا راجرز است و شاهد زندگی قبل و بعد از تجربه‌ی نزدیک به مرگ او بوده و ضمنا موخره‌ای هم بر این کتاب نوشته است. دیباچه‌ی این کتاب نیز به قلم خانم بتی جین ایدی، نویسنده‌ی کتاب مشهور «در آغوش نور» نوشته شده است. اکنون می‌توانید ترجمه‌ی این کتاب را به صورت پی‌دی‌اف دریافت کنید. به امید اینکه موجب آرامش خاطر شما و مرهمی بر زخم‌های قلب شما باشد.

 


 

دانلود کتاب به صورت PDF

اعتبار علمی تحقیقات تناسخ

برای این مطالعه‌ی این مقاله به «ادامه‌ مطلب» مراجعه کنید.

 

همینطور می‌توانید با رجوع به «این لینک» این مقاله را از سایت ویرگول مطالعه کنید.

بررسی صحبت‌های دکتر کیوان یحیی درباره‌ی تجربه‌ی نزدیک به مرگ

اخیرا فایل صوتی‌ای با عنوان «بررسی مسئله‌ی تجربه نزدیک به مرگ از منظر نوروساینس» از دکتر کیوان یحیی (عصب‌شناس) در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است. در این مقاله قصد داریم, برخی از صحبت‌های جناب دکتر کیوان یحیی را مورد بررسی قرار دهیم. (فایل صوتی صحبت‌های دکتر یحیی را می‌توانید از «این لینک» در کانال تلگرامی Quaestio گوش بدهید.)

 

این مطلب را می‌توانید با رجوع به ادامه‌ی مطلب یا «این لینک در سایت ویرگول» مطالعه کنید.

در پست قبل, درباره‌ی رویکرد دکتر سام پرنیا در مورد خاطره‌ی تجربه‌ی مرگ (RED) مطالبی را عنوان کردیم. اما به نظرم رسید که طبق برداشت خودم, توضیحاتی را درباره‌ی نکات مبهم احتمالی این رویکرد عنوان کنم:

 

طبق تعریف تیم دکتر پرنیا, تنها تجربه‌هایی که هنگام ایست قلبی/مرگ بالینی رخ داده باشند را می‌توان «خاطره‌ی تجربه‌ی مرگ» دانست. با این حال, همانطور که در پست قبل نوشتم, این به معنای عدم اهمیت یا غیرمعنوی بودن باقی تجربه‌های نزدیک به مرگ نیست. اگرچه می‌توان نسبت به ارتباط این تجربه‌ها با مرگ ابهام داشت, اما بسیاری از این تجربه‌ها کاملا شبیه REDها هستند و برای تجربه‌گران بسیار معنادار و عمیقند. حتی می‌توان عناصر پارانرمال قابل بررسی را در این تجربه‌ها دید, کما اینکه مشاهدات تایید شده‌ی خارج از بدن در حالت‌هایی به غیر از ایست قلبی نیز وجود دارند. حتی فراتر از این, مدیتیشن, سایکلدلیک‌ها یا رویاها هم می‌توانند باعث تجربه‌هایی معنوی و پارانرمال شوند. این مطالب درمورد تجربه‌های منفی نیز می‌تواند صادق باشد.

 

اینکه دکتر پرنیا منشاء تجربه‌های منفی را سوءتفسیر بیماران عنوان می‌کند, به این معنا نیست که تمام تجربه‌های منفی فقط ناشی از این مسئله هستند. طبیعتا ممکن است این نوع تجربه‌ها علل مختلفی داشته باشند, کما اینکه خود دکتر پرنیا نیز در کتاب حذف مرگ به این موضوع اشاره می‌کند و از تاثیر احتمالی داروها, مواد و شرایط مختلف می‌نویسد.(این پست تلگرامی) اما به هرحال, واضح است که تجربه‌های منفی دارای ابهامات بسیار بیشتری نسبت به تجربه‌های نزدیک به مرگ (مثبت) یا خاطرات تجربه‌ی مرگ هستند. محققان توافق دارند که سوالات و ابهامات زیادی پیرامون تجربه‌های آزاردهنده وجود دارد و تا کنون منشاء و تبیین دقیقی برای آنها ارائه نشده است. علاوه بر دکتر پرنیا, محققان برجسته‌ای مانند دکتر کنث رینگ و دکتر پیتر فنویک نیز از دسته‌بندی این تجارب تحت عنوان تجربه‌ی نزدیک به مرگ امتناع کرده‌اند. با این حال, همانطور که گفتیم همه‌ی اینها به معنی بی‌اهمیت بودن یا بی‌معنا بودن این تجارب نیست.

 

اگرچه REDها یا NDEها می‌توانند یکی از شواهد موید حیات پس از مرگ باشند, اما آیا می‌توانند منبع کاملی برای شناخت اتفاقات پس از مرگ هم باشند؟ برای مثال ایست قلبی که می‌توان آن را از نظر پزشکی مرگ دانست, آیا از نظر معنوی هم برابر با مرگ است؟ به عبارت دیگر, آیا کسانی که می‌میرند و از ایست قلبی نجات پیدا نمی‌کنند, تجربه‌ای مشابه با افرادی که احیاء می‌شوند دارند؟ چه بسا وضعیت هوشیاری (روح) در هنگام ایست قلبی, با زمانی که فرد کاملا فوت می‌کند متفاوت باشد. دکتر بروس گریسون در یکی از مقالات خود, این مسئله را به این شکل توضیح می‌دهد:

 

«ممکن است افرادی که از دم مرگ نجات پیدا کرده‌اند (و تجربه‌ی نزدیک به مرگ داشته‌اند) در قیاس با کسانی که نجات پیدا نکرده و می‌میرند, تجربه‌های کاملا متفاوتی داشته باشند... حتی اگر تجربه‌های افرادی که از دم مرگ نجات پیدا کرده‌اند با افرادی که مرده‌اند مشابهت داشته باشد, ممکن است این تجربه‌گران فقط مراحل اولیه و حتی غیرعادی مرگ را تجربه کرده باشند.» (رفرنس)

 

احمد بهزادی