علم و معنویت

تحقیقات روحی, پاراسایکولوژی, تناسخ, تجربه نزدیک به مرگ و ...

تحقیقات روحی, پاراسایکولوژی, تناسخ, تجربه نزدیک به مرگ و ...

جمع‌آوری و ترجمه‌ی مطالب: احمد بهزادی

تلگرام:

t.me/near_death

۹ مطلب با موضوع «تجربه نزدیک به مرگ» ثبت شده است

علم و زندگی پس از مرگ

دکتر شارون رالت

ترجمه: احمد بهزادی

 

دانلود کتاب به صورت پی‌دی‌اف

 

توضیح: یکی از عقاید اشتباهی که این روزها رواج پیدا کرده، این است که تجارب نزدیک به مرگ تنها مدرک علمی زندگی پس از مرگ هستند. اگرچه در رسانه‌ها به تجارب نزدیک به مرگ بیشتر پرداخته می‌شود، اما همانطور که در این کتاب و همینطور کتاب «علم و تناسخ» نشان داده شده، نه تنها شواهد متعددی در تایید حیات پس از مرگ وجود دارند، بلکه چه بسا برخی از این شواهد بسیار قدرتمندتر از تجارب ان‌دی‌ئی باشند. علاوه بر این، این کتاب به خوبی همپوشانی و ارتباط بین شواهد متنوع زندگی پس از مرگ را نشان داده است؛ به عبارتی، اگرچه هرکدام از شواهد ذکر شده در این کتاب، پدیده‌ای مجزا بوده و مشخصات منحصر به فرد خود را دارند، اما با شواهد دیگر نیز ارتباط دارند و برای رسیدن به تصویر دقیق‌تری در مطالعه‌ی هرکدام از آنها، باید شواهد دیگر را هم در نظر گرفت.

پدیده‌های مورد بحث این کتاب: ظهور روح، رویاها، مدیومشیپ ذهنی، مدیومشیپ فیزیکی، اشباح پر سر و صدا، تماس‌های تلفنی روحی، همزمانی، تجارب نزدیک به مرگ، خاطرات زندگی گذشته، خاطرات میان دو زندگی و ....

 

دانلود کتاب به صورت پی‌دی‌اف

چند نکته در ارتباط با تحقیق AWARE II تیم سام پرنیا

احمد بهزادی

 

اخیرا نسخه‌ی کامل مقاله‌ی تحقیق AWARE II تیم دکتر سام پرنیا در ژورنال ریساسیتیشن «به صورت رایگان» در دسترس قرار گرفته و مطالب زیادی هم در رسانه‌های مختلف در ارتباط با این تحقیق منتشر شده است. (مشاهده‌ی مقاله)

 

در اینجا به طور مختصر به برخی از نکات در ارتباط با این مقاله که از نظر من حائز اهمیت هستند اشاره می‌کنم:

 

از بین مصاحبه‌شوندگان در این تحقیق، فقط 6 نفر، تجربه‌ی نزدیک به مرگ (یا به تعبیر تیم پرنیا «خاطره‌ی تجربه‌ی مرگ»/RED) داشته‌اند و ظاهرا فقط یک نفر از آنها تجربه‌ی خروج از بدن داشته است. این یعنی کمتر از تحقیق قبلی پرنیا که 9 نفر تجربه نزدیک به مرگ داشتند (AWARE)

 

یکی از اقدامات تیم پرنیا در این تحقیق، ثبت نوار مغزی (ای‌ای‌جی) بیماران در حال مرگ بوده است. نوار مغزی اغلب بیماران پس از ایست قلبی، نشانگر «خط صاف» بوده، اما حدود 40 درصد از بازماندگان بعد از ایست قلبی، امواج مغزی‌شان از حالت خط صاف به وضعیت منطبق با هشیاری تغییر پیدا کرده است. این وضعیت بعضا تا حداکثر یک ساعت ادامه داشته است.

 

نکته‌ی مهم اینجاست که امواج مغزی هیچکدام از تجربه‌گران نزدیک به مرگ ثبت نشده است. به عبارت دیگر ما نوار مغزی (EEG) هیچیک از تجربه‌گران نزدیک به مرگ در این تحقیق را در اختیار نداریم. در مقاله به این مطلب به این صورت تصریح شده است:

 

Two of 28 interviewed subjects had EEG data, but, weren’t among those with explicit cognitive recall.

یعنی: نوار مغزی دو نفر از مصاحبه‌شوندگان گرفته شده، اما هیچ‌کدام از این دو نفر یاداوری آشکار شناختی (از جمله تجربه نزدیک به مرگ) نداشتند.

 

 

بنابراین، ادعای افراد و منابعی که می‌گویند این تحقیق، ارتباط بین امواج مغزی و تجارب نزدیک به مرگ را نشان می‌دهد، نادرست است.

 

چون اصلا نوار مغزی تجربه‌گران در این تحقیق ثبت نشده که بخواهد ارتباطی را نشان بدهد یا نشان ندهد. و افرادی هم که امواج مغزی‌شان ثبت شده، هیچ‌کدام گزارش تجربه‌ی نزدیک به مرگ نداده‌اند. 

 

و افرادی که با استناد به این تحقیق، تجارب نزدیک به مرگ را معلول فعالیت مغزی می‌دانند، به وضوح دچار سوءبرداشت بزرگتری شده‌اند.

 

حتی اگر ارتباطی بین هر نوع فعالیت مغزی و تجارب نزدیک به مرگ وجود داشته باشد، به این معنا نیست که تجارب نزدیک به مرگ محصول فعالیت‌های مغزی هستند. بدیهی است که «همبستگی الزاما نماینگر رابطه‌ی علی نیست». ضمن اینکه، بسیاری از تجارب نزدیک به مرگ در شرایطی غیر از ایست قلبی و با حضور آشکار فعالیت مغزی رخ می‌دهند، اما این تجارب بعضا دارای عناصری هستند که توضیح دادنشان در محدوده‌ی مغز و جسم ممکن به نظر نمی‌رسد. مانند مشاهدات درست خارج از بدن (از محیط نزدیک یا دور از جسم)، ملاقات با افرادی که تجربه‌گر از مرگشان بی‌اطلاع بوده یا افرادی که اصلا قبل تجربه نمی‌شناخته، خواندن افکار و احساسات افراد در حالت خارج از بدن، پیشبینی وقایع آینده و ... . (نمونه‌هایی از این تجارب را در مقاله‌ی «نقد دکتر یحیی» ذکر کرده‌ام.)

 

 

به علاوه، حداقل یک مورد تجربه‌ی نزدیک به مرگ وجود دارد که نوار مغزی تجربه‌گر به دقت زیر نظر گرفته شده و حداقل بخشی از این تجربه هنگامی رخ داده که نوار مغزی تجربه‌گر «خط صاف» را نشان می‌داده است. این مورد، همان تجربه‌ی نزدیک به مرگ خانم پم رینولدز است که شامل مشاهدات خارج از بدن درست نیز می‌شود. (درباره‌ی این تجربه در مقاله‌ی «نقد دکتر یحیی»، به طور مختصر توضیح داده‌ام.)

 

مطلب دیگری که مورد توجه این تحقیق قرار گرفته، تفاوت تجربه‌ی شناختی ناشی از عملیات احیاء (سی‌پی‌آر) با تجارب نزدیک به مرگ است. برای مثال، افرادی که به سبب عملیات سی‌پی‌آر دچار تجربه‌ی هشیار می‌شوند، احساس درد یا حس‌های بدنی مثل احساس فشار روی قفسه‌ی سینه یا حس‌های سطح پوستشان را گزارش می‌دهند؛ درحالی که چنین مواردی در تجارب نزدیک به مرگ وجود ندارد.

 

اما نکته‌ی دیگر این است که، نه آن یک نفری که تجربه‌ی خروج از بدن داشته و نه افرادی که به سبب سی‌پی‌آر تجربه‌ی هشیار داشتند، هیچ‌کدام محرک‌های تصویری یا شنیداری را گزارش نکرده‌اند. اما هنگام سنجش «یادگیری پنهان» (implicit learning) یک نفر توانسته است از بین سه گزینه، «محرک شنیداری» درست را انتخاب کند که احتمالا تصادفی بوده است. (یعنی بین سه کلمه‌ی سیب، گلابی و موز، کلمه‌ی درست را انتخاب کرده است.)
همانطور که در متن مقاله ذکر شده، میزان کم بازماندگان (اندازه‌ی نمونه) در چنین نتیجه‌ای بی تاثیر نبوده است. همینطور روش آزمایش هم قابل بحث بیشتری است.

 

درس‌هایی از نور

ساندرا راجرز
ترجمه: احمد بهزادی

 

دانلود کتاب به صورت پی‌دی‌اف

 

 

توضیح: خانم ساندرا راجرز که بر اثر خودکشی دچار تجربه‌ی نزدیک به مرگ عمیقی می‌شود، درس‌ها و پیام‌های دریافتی خود را در قالب کتاب «درس‌هایی از نور» به رشته‌ی تحریر درمی‌آورد. دکتر ریموند مودی (پدر تجارب نزدیک به مرگ)، همکار و دوست قدیمی خانم ساندرا راجرز است و شاهد زندگی قبل و بعد از تجربه‌ی نزدیک به مرگ او بوده و ضمنا موخره‌ای هم بر این کتاب نوشته است. دیباچه‌ی این کتاب نیز به قلم خانم بتی جین ایدی، نویسنده‌ی کتاب مشهور «در آغوش نور» نوشته شده است. اکنون می‌توانید ترجمه‌ی این کتاب را به صورت پی‌دی‌اف دریافت کنید. به امید اینکه موجب آرامش خاطر شما و مرهمی بر زخم‌های قلب شما باشد.

 


 

دانلود کتاب به صورت PDF

بررسی صحبت‌های دکتر کیوان یحیی درباره‌ی تجربه‌ی نزدیک به مرگ

اخیرا فایل صوتی‌ای با عنوان «بررسی مسئله‌ی تجربه نزدیک به مرگ از منظر نوروساینس» از دکتر کیوان یحیی (عصب‌شناس) در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است. در این مقاله قصد داریم, برخی از صحبت‌های جناب دکتر کیوان یحیی را مورد بررسی قرار دهیم. (فایل صوتی صحبت‌های دکتر یحیی را می‌توانید از «این لینک» در کانال تلگرامی Quaestio گوش بدهید.)

 

این مطلب را می‌توانید با رجوع به ادامه‌ی مطلب یا «این لینک در سایت ویرگول» مطالعه کنید.

در پست قبل, درباره‌ی رویکرد دکتر سام پرنیا در مورد خاطره‌ی تجربه‌ی مرگ (RED) مطالبی را عنوان کردیم. اما به نظرم رسید که طبق برداشت خودم, توضیحاتی را درباره‌ی نکات مبهم احتمالی این رویکرد عنوان کنم:

 

طبق تعریف تیم دکتر پرنیا, تنها تجربه‌هایی که هنگام ایست قلبی/مرگ بالینی رخ داده باشند را می‌توان «خاطره‌ی تجربه‌ی مرگ» دانست. با این حال, همانطور که در پست قبل نوشتم, این به معنای عدم اهمیت یا غیرمعنوی بودن باقی تجربه‌های نزدیک به مرگ نیست. اگرچه می‌توان نسبت به ارتباط این تجربه‌ها با مرگ ابهام داشت, اما بسیاری از این تجربه‌ها کاملا شبیه REDها هستند و برای تجربه‌گران بسیار معنادار و عمیقند. حتی می‌توان عناصر پارانرمال قابل بررسی را در این تجربه‌ها دید, کما اینکه مشاهدات تایید شده‌ی خارج از بدن در حالت‌هایی به غیر از ایست قلبی نیز وجود دارند. حتی فراتر از این, مدیتیشن, سایکلدلیک‌ها یا رویاها هم می‌توانند باعث تجربه‌هایی معنوی و پارانرمال شوند. این مطالب درمورد تجربه‌های منفی نیز می‌تواند صادق باشد.

 

اینکه دکتر پرنیا منشاء تجربه‌های منفی را سوءتفسیر بیماران عنوان می‌کند, به این معنا نیست که تمام تجربه‌های منفی فقط ناشی از این مسئله هستند. طبیعتا ممکن است این نوع تجربه‌ها علل مختلفی داشته باشند, کما اینکه خود دکتر پرنیا نیز در کتاب حذف مرگ به این موضوع اشاره می‌کند و از تاثیر احتمالی داروها, مواد و شرایط مختلف می‌نویسد.(این پست تلگرامی) اما به هرحال, واضح است که تجربه‌های منفی دارای ابهامات بسیار بیشتری نسبت به تجربه‌های نزدیک به مرگ (مثبت) یا خاطرات تجربه‌ی مرگ هستند. محققان توافق دارند که سوالات و ابهامات زیادی پیرامون تجربه‌های آزاردهنده وجود دارد و تا کنون منشاء و تبیین دقیقی برای آنها ارائه نشده است. علاوه بر دکتر پرنیا, محققان برجسته‌ای مانند دکتر کنث رینگ و دکتر پیتر فنویک نیز از دسته‌بندی این تجارب تحت عنوان تجربه‌ی نزدیک به مرگ امتناع کرده‌اند. با این حال, همانطور که گفتیم همه‌ی اینها به معنی بی‌اهمیت بودن یا بی‌معنا بودن این تجارب نیست.

 

اگرچه REDها یا NDEها می‌توانند یکی از شواهد موید حیات پس از مرگ باشند, اما آیا می‌توانند منبع کاملی برای شناخت اتفاقات پس از مرگ هم باشند؟ برای مثال ایست قلبی که می‌توان آن را از نظر پزشکی مرگ دانست, آیا از نظر معنوی هم برابر با مرگ است؟ به عبارت دیگر, آیا کسانی که می‌میرند و از ایست قلبی نجات پیدا نمی‌کنند, تجربه‌ای مشابه با افرادی که احیاء می‌شوند دارند؟ چه بسا وضعیت هوشیاری (روح) در هنگام ایست قلبی, با زمانی که فرد کاملا فوت می‌کند متفاوت باشد. دکتر بروس گریسون در یکی از مقالات خود, این مسئله را به این شکل توضیح می‌دهد:

 

«ممکن است افرادی که از دم مرگ نجات پیدا کرده‌اند (و تجربه‌ی نزدیک به مرگ داشته‌اند) در قیاس با کسانی که نجات پیدا نکرده و می‌میرند, تجربه‌های کاملا متفاوتی داشته باشند... حتی اگر تجربه‌های افرادی که از دم مرگ نجات پیدا کرده‌اند با افرادی که مرده‌اند مشابهت داشته باشد, ممکن است این تجربه‌گران فقط مراحل اولیه و حتی غیرعادی مرگ را تجربه کرده باشند.» (رفرنس)

 

احمد بهزادی

دکتر سام پرنیا بارها انتقاد خود را از اصطلاح «تجربه نزدیک به مرگ» بیان کرده است. یکی از دلائل مهم انتقاد او, وقوع بسیاری از این تجربه‌ها حین «ایست قلبی» است؛ دکتر پرنیا می‌گوید کسانی که دچار ایست قلبی شده‌اند, نزدیک به مرگ نبوده‌اند, بلکه (از نظر پزشکی) دقیقا مرگ را تجربه کرده‌اند. دلیل مهم دیگر او این است که این اصطلاح شامل تجربه‌های بسیار متفاوتی می‌شود که به نظر نمی‌رسد همه‌ی آنها پدیده‌ای یکسان باشند. بسیاری از گزارش‌هایی که با عنوان «تجربه نزدیک به مرگ» می‌شنویم در موقعیت‌هایی رخ داده‌اند که هیچ ارتباط روشنی با مرگ نداشته‌اند یا حتی هیچ خطری تجربه‌گر را تهدید نمی‌کرده است.

بنابراین, دکتر پرنیا در کتاب دوم خود با عنوان «حذف مرگ» اصطلاح «تجربه‌ی مرگ واقعی» را برای تجربه‌های ایست قلبی پیشنهاد می‌دهد که البته به نظر می‌رسید بیشتر به منظور انتقاد از اصطلاح تجربه نزدیک به مرگ باشد. (در سال 2019 نیز اصطلاح «تجربه‌ی مرگ متحول‌کننده» را پیشنهاد داد.)

 

اما نهایتا دکتر سام پرنیا, برای تجربه‌های معنوی‌ای که هنگام ایست قلبی (مرگ بالینی) رخ می‌دهند, اصطلاح «خاطره‌ی تجربه‌ی مرگ» (Recalled Experience of Death) یا به اختصار «آرئی‌دی» (RED) را مطرح کرد و هم اکنون از همین اصطلاح در مقالات و اخبار مربوط به تیم دکتر پرنیا استفاده می‌شود.

 

اصطلاح دقیقی به نظر می‌رسد. از طرفی گویای این مطلب است که این تجربه‌گران (حداقل از نظر پزشکی) مرگ را تجربه کرده‌اند؛ و از طرف دیگر می‌گوید آنچه که تجربه‌گران گزارش می‌دهند چیزی است که به یاد می‌آورند. «خاطرات تجربه‌ی مرگ» (REDs) تجربه‌های متعالی, معنادار, مثبت, آرامش‌بخش و متحول‌کننده‌ای هستند که هنگام ایست قلبی رخ می‌دهند. طبق این رویکرد, اگرچه ممکن است در وضعیت‌هایی به غیر از ایست قلبی, تجربه‌هایی رخ دهند که شباهت‌هایی با «خاطرات تجربه‌ی مرگ» داشته باشند, اما نمی‌توان آنها را آرئی‌دی دانست. (البته به این معنا نیست که این تجارب تجربه‌های معنوی یا مهمی نیستند.) برای مثال, باید توجه داشت که بسیاری از نجات‌یافتگان ایست قلبی, بعد از احیاء تا مدتی بیهوش هستند و ممکن است هنگام بیهوشی دچار تجربه‌هایی شوند که ارتباطی با مرگ ندارند.

 

طبق رویکرد دکتر پرنیا, تجربه‌های منفی و آزاردهنده, ارتباطی به خاطرات تجربه‌ی مرگ ندارند. برای مثال, در ویدئویی که توسط تیم دکتر پرنیا (Parnia Lab) منتشر شده است, مورد خانمی گزارش می‌شود که گمان می‌کند در حال سوختن در آتش بوده است؛ اما معلوم می‌شود وقتی پرستار داروی این بیمار را تزریق کرده, دارو به زیر پوست این بیمار نفوذ کرده و باعث حس سوختن در او شده است. همچنین دکتر پرنیا در مصاحبه‌ای با شبکه‌ی ABC استرالیا راجع به مواردی می‌گوید که شخص گمان می‌کند در جهنم تحت شکنجه‌ی موجودات فرازمینی است, اما در واقع این خاطره محصول سوءبرداشت بیمار از فعالیت‌های کادر بیمارستان در زمانی است که او نیمه‌هشیار بوده است. همینطور خانم دکتر پنی سارتوری در فصل هفتم کتاب خود با عنوان «The Wisdom of Near death Experiences» به فردی اشاره می‌کند که تجربه‌ی آزاردهنده‌ای را برای او تعریف می‌کند و دکتر سارتوری نیز ابتدائا فکر می‌کند این شخص تجربه‌ای جهنمی داشته‌, اما با بررسی بیشتر متوجه می‌شود این فرد اتفاقات رخ‌داده توسط کادرپزشکی را سوءتفسیر کرده‌ است.

 

احمد بهزادی

معرفی تحقیقات دکتر سام پرنیا در مورد تجارب نزدیک به مرگ

تمرکز دکتر سام پرنیا بر روی «هوشیاری حین ایست قلبی» یا به عبارتی تجارب نزدیک به مرگ هنگام مرگ بالینی است. احتمالا بسیاری از افراد, مطالبی را درباره‌ی تحقیقات دکتر پرنیا شنیده‌اند. او برای سنجشِ مشاهداتِ خارج از بدنِ تجربه‌گران نزدیک به مرگ, تصمیم گرفت تصاویری را به صورت رو به بالا کنار تخت بیماران قرار دهد؛ محتوای این تصاویر فقط درصورتی قابل مشاهده بودند که شخص از بالای اتاق به آنها نگاه کند.

(لازم به توضیح است که تمام تجربه‌گران نزدیک به مرگ, تجربه‌ی خروج از بدن یا مشاهدات خارج از بدن ندارند. بسیاری از تجربه‌گران بدون داشتن تجربه‌ی خروج از بدن, قلمرویی ماورائی را تجربه می‌کنند.)

 

اولین تحقیق دکتر پرنیا بین سال‌های 2000 تا 2001 (به مدت یک سال) انجام و در ژورنال احیاء منتشر شد. محدوده‌ی این تحقیق فقط بیمارستان عمومی ساوث‌همپتون بود. چهار نفر تجربه‌ی نزدیک به مرگ داشتند, اما هیچ کدام تجربه‌ی خروج از بدن را تجربه نکردند. دکتر سام پرنیا, در کتاب خود «وقتی می‌میریم چه می‌شود؟» توضیحات مفصلی را درباره‌ی این تحقیق ارائه داده است. مقاله‌ی این تحقیق در ژورنال احیاء:

 

https://www.resuscitationjournal.com/article/S0300-9572(00)00328-2/fulltext

 

(این مقاله از این «لینک» قابل دانلود است.)

 

تحقیق دوم, تحقیق بزرگ و معروف «AWARE» است. پانزده بیمارستان و مرکز پزشکی در این تحقیق مشارکت داشتند و این تحقیق 6 سال طول کشید (از 2008 تا 2014). در بین نجات‌یافتگان ایست قلبی, 9 نفر تجربه‌ی نزدیک به مرگ داشتند که از این تعداد 2 نفر تجربه‌ی خروج از بدن را تجربه کردند. اما هیچ‌کدام از این دو نفر, در اتاق‌هایی که حاوی تصاویر بودند حضور نداشتند. با این حال, هر دو گزارش دادند که توانسته‌اند اتفاقات عملیات احیاء را از بالا ببینند, یکی از آنها به دلیل وخامت بیماری‌اش نتوانست مصاحبه‌ی تکمیلی را انجام دهد, اما تجربه‌گر دیگر جزئیات مشاهدات خود را ارائه داد و پس از بررسی معلوم شد که مشاهدات او با اتفاقات رخ داده حین عملیات احیاء منطبق بوده و او توانسته است تا 3 دقیقه بعد از ایست قلبی خود, وقایع اتفاق افتاده را مشاهده کند و همچنین اطلاعاتی را بیان کند که قبل از ایست قلبی نسبت به آنها آگاهی نداشته است. توضیحات بیشتری درباره‌ی این تحقیق, در کتاب دوم سام پرنیا با عنوان «حذف مرگ» نوشته شده است. مقاله‌ی این تحقیق در ژورنال احیاء:

 

https://www.resuscitationjournal.com/article/S0300-9572%2814%2900739-4/fulltext

 

(این مقاله از این «لینک» قابل دانلود است.)

 

اما تحقیق سوم که هنوز نتایج و جزئیات کامل آن منتشر نشده, مرحله‌ی دوم تحقیق قبلی با عنوان «AWARE II» است. این تحقیق در سال 2014 شروع شد و قرار بود سه سال بعد به اتمام برسد, اما این تحقیق هنوز (در سال 2022) تکمیل نشده است. در این تحقیق, تیم دکتر پرنیا از محرک‌های دیداری و شنیداری استفاده می‌کنند و همینطور اکسیژن مغز بیماران را تحت نظر دارند. در سال 2019, گزارش مختصری از این تحقیق منتشر شد که یکی از نجات‌یافتگان ایست قلبی توانسته است محرک شنیداری را به درستی ادراک کند:

 

https://www.ahajournals.org/doi/10.1161/circ.140.suppl_2.387

 

دکتر پرنیا, تیم تحقیقاتی‌ای را در دانشگاه نیویورک با عنوان «پرنیا لب» «Parnia Lab» (آزمایشگاه پرنیا) تشکیل داده است که به طور اختصاصی در مورد ایست قلبی و احیاء کار می‌کنند و تحقیقات «AWARE II» نیز توسط این گروه در حال انجام است. لینک پرنیا لب در سایت دانشگاه نیویورک:

 

https://med.nyu.edu/research/parnia-lab/

 

برخی از منابع به نقل از پرنیا لب خبر داده‌اند که نتایج نهایی تحقیق «AWARE II» در پاییز امسال (2022) منتشر خواهد شد, هرچند به نظر می‌رسد این خبر به طور رسمی منتشر نشده است.

 

در مورد رویکرد دکتر پرنیا نسبت به تجارب نزدیک به مرگ که رویکرد بسیار قابل توجهی است, در مطلب بعد توضیحات مختصری ارائه خواهیم داد.

 

احمد بهزادی

تحقیقات روحی؛ علم یا شبه علم؟

در این مطلب به این دو سوال شایع پاسخ می‌دهیم:

1-آیا علم می‌تواند زندگی پس از مرگ را بررسی کند؟

2- آیا تحقیقات صورت گرفته در مورد حیات پس از مرگ, شبه علم هستند؟

(رفرنس‌ها به صورت هایپرلینک در متن موجودند.)

 

برای مطالعه, به ادامه‌ی مطلب مراجعه کنید. همچنین می‌توانید همین مطلب را از این لینک در سایت ویرگول بخوانید.

اخیرا مقاله‌ای منتشر شده که آخرین فعالیت‌های مغزی یک مرد 87 ساله را گزارش می‌دهد. در این مقاله آمده است که تا 30 ثانیه بعد از ایست قلبی بیمار, الکتروانسفالوگرام(ای‌ای‌جی) تغییرات صورت گرفته در امواج مغزی را ثبت کرده و نشان داده است که امواج گاما افزایش پیدا کرده‌اند. در این مطلب ارتباط این یافته‌ی جدید را با تجارب نزدیک به مرگ بررسی می‌کنیم و به این مسئله می‌پردازیم که آیا این فعالیت سی ثانیه‌ای مغز می‌تواند تجارب نزدیک به مرگ را توضیح دهد؟

برای مطالعه می‌توانید به ادامه‌ی مطلب مراجعه کنید. همچنین این مطلب را می‌توانید از این لینک در سایت ویرگول بخوانید.