علم و معنویت

تحقیقات روحی, پاراسایکولوژی, تناسخ, تجربه نزدیک به مرگ و ...

تحقیقات روحی, پاراسایکولوژی, تناسخ, تجربه نزدیک به مرگ و ...

جمع‌آوری و ترجمه‌ی مطالب: احمد بهزادی

تلگرام:

t.me/near_death

۳ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

چند نکته در ارتباط با تحقیق AWARE II تیم سام پرنیا

احمد بهزادی

 

اخیرا نسخه‌ی کامل مقاله‌ی تحقیق AWARE II تیم دکتر سام پرنیا در ژورنال ریساسیتیشن «به صورت رایگان» در دسترس قرار گرفته و مطالب زیادی هم در رسانه‌های مختلف در ارتباط با این تحقیق منتشر شده است. (مشاهده‌ی مقاله)

 

در اینجا به طور مختصر به برخی از نکات در ارتباط با این مقاله که از نظر من حائز اهمیت هستند اشاره می‌کنم:

 

از بین مصاحبه‌شوندگان در این تحقیق، فقط 6 نفر، تجربه‌ی نزدیک به مرگ (یا به تعبیر تیم پرنیا «خاطره‌ی تجربه‌ی مرگ»/RED) داشته‌اند و ظاهرا فقط یک نفر از آنها تجربه‌ی خروج از بدن داشته است. این یعنی کمتر از تحقیق قبلی پرنیا که 9 نفر تجربه نزدیک به مرگ داشتند (AWARE)

 

یکی از اقدامات تیم پرنیا در این تحقیق، ثبت نوار مغزی (ای‌ای‌جی) بیماران در حال مرگ بوده است. نوار مغزی اغلب بیماران پس از ایست قلبی، نشانگر «خط صاف» بوده، اما حدود 40 درصد از بازماندگان بعد از ایست قلبی، امواج مغزی‌شان از حالت خط صاف به وضعیت منطبق با هشیاری تغییر پیدا کرده است. این وضعیت بعضا تا حداکثر یک ساعت ادامه داشته است.

 

نکته‌ی مهم اینجاست که امواج مغزی هیچکدام از تجربه‌گران نزدیک به مرگ ثبت نشده است. به عبارت دیگر ما نوار مغزی (EEG) هیچیک از تجربه‌گران نزدیک به مرگ در این تحقیق را در اختیار نداریم. در مقاله به این مطلب به این صورت تصریح شده است:

 

Two of 28 interviewed subjects had EEG data, but, weren’t among those with explicit cognitive recall.

یعنی: نوار مغزی دو نفر از مصاحبه‌شوندگان گرفته شده، اما هیچ‌کدام از این دو نفر یاداوری آشکار شناختی (از جمله تجربه نزدیک به مرگ) نداشتند.

 

 

بنابراین، ادعای افراد و منابعی که می‌گویند این تحقیق، ارتباط بین امواج مغزی و تجارب نزدیک به مرگ را نشان می‌دهد، نادرست است.

 

چون اصلا نوار مغزی تجربه‌گران در این تحقیق ثبت نشده که بخواهد ارتباطی را نشان بدهد یا نشان ندهد. و افرادی هم که امواج مغزی‌شان ثبت شده، هیچ‌کدام گزارش تجربه‌ی نزدیک به مرگ نداده‌اند. 

 

و افرادی که با استناد به این تحقیق، تجارب نزدیک به مرگ را معلول فعالیت مغزی می‌دانند، به وضوح دچار سوءبرداشت بزرگتری شده‌اند.

 

حتی اگر ارتباطی بین هر نوع فعالیت مغزی و تجارب نزدیک به مرگ وجود داشته باشد، به این معنا نیست که تجارب نزدیک به مرگ محصول فعالیت‌های مغزی هستند. بدیهی است که «همبستگی الزاما نماینگر رابطه‌ی علی نیست». ضمن اینکه، بسیاری از تجارب نزدیک به مرگ در شرایطی غیر از ایست قلبی و با حضور آشکار فعالیت مغزی رخ می‌دهند، اما این تجارب بعضا دارای عناصری هستند که توضیح دادنشان در محدوده‌ی مغز و جسم ممکن به نظر نمی‌رسد. مانند مشاهدات درست خارج از بدن (از محیط نزدیک یا دور از جسم)، ملاقات با افرادی که تجربه‌گر از مرگشان بی‌اطلاع بوده یا افرادی که اصلا قبل تجربه نمی‌شناخته، خواندن افکار و احساسات افراد در حالت خارج از بدن، پیشبینی وقایع آینده و ... . (نمونه‌هایی از این تجارب را در مقاله‌ی «نقد دکتر یحیی» ذکر کرده‌ام.)

 

 

به علاوه، حداقل یک مورد تجربه‌ی نزدیک به مرگ وجود دارد که نوار مغزی تجربه‌گر به دقت زیر نظر گرفته شده و حداقل بخشی از این تجربه هنگامی رخ داده که نوار مغزی تجربه‌گر «خط صاف» را نشان می‌داده است. این مورد، همان تجربه‌ی نزدیک به مرگ خانم پم رینولدز است که شامل مشاهدات خارج از بدن درست نیز می‌شود. (درباره‌ی این تجربه در مقاله‌ی «نقد دکتر یحیی»، به طور مختصر توضیح داده‌ام.)

 

مطلب دیگری که مورد توجه این تحقیق قرار گرفته، تفاوت تجربه‌ی شناختی ناشی از عملیات احیاء (سی‌پی‌آر) با تجارب نزدیک به مرگ است. برای مثال، افرادی که به سبب عملیات سی‌پی‌آر دچار تجربه‌ی هشیار می‌شوند، احساس درد یا حس‌های بدنی مثل احساس فشار روی قفسه‌ی سینه یا حس‌های سطح پوستشان را گزارش می‌دهند؛ درحالی که چنین مواردی در تجارب نزدیک به مرگ وجود ندارد.

 

اما نکته‌ی دیگر این است که، نه آن یک نفری که تجربه‌ی خروج از بدن داشته و نه افرادی که به سبب سی‌پی‌آر تجربه‌ی هشیار داشتند، هیچ‌کدام محرک‌های تصویری یا شنیداری را گزارش نکرده‌اند. اما هنگام سنجش «یادگیری پنهان» (implicit learning) یک نفر توانسته است از بین سه گزینه، «محرک شنیداری» درست را انتخاب کند که احتمالا تصادفی بوده است. (یعنی بین سه کلمه‌ی سیب، گلابی و موز، کلمه‌ی درست را انتخاب کرده است.)
همانطور که در متن مقاله ذکر شده، میزان کم بازماندگان (اندازه‌ی نمونه) در چنین نتیجه‌ای بی تاثیر نبوده است. همینطور روش آزمایش هم قابل بحث بیشتری است.

 

تجربه‌ی ماورایی مایکل شرمر

تجربه‌ی ماورایی مایکل شرمر

احمد بهزادی

 

خانم لارا لین جکسون (مدیوم تاییدشده توسط موسسه‌ی ویندبریج) در کتاب خودش با عنوان «نشانه‌ها»، به موضوع ارتباط ارواح با عزیزانشان از طریق فرستادن نشانه‌ها و رویدادهای معنادار می‌پردازد. یک نوع از این نشانه‌ها که در این کتاب مورد اشاره قرار گرفته، استفاده‌ی ارواح از وسائل برقی و حتی گوشی‌های موبایل برای فرستادن نشانه است.

 

بسیاری از افرادی که تفکر ماتریالیستی دارند، اغلب با شنیدن این مطالب شروع به انکار و حتی تمسخر می‌کنند؛ اما جالب اینجاست که حتی یکی از مشهورترین ماتریالیست‌های عصر حاضر هم با چنین تجربه‌ای مواجه شده و حتی اذعان می‌کند که توضیحی برای آن ندارد!

 

مایکل شرمر، موسس جامعه‌ی شکاکان (skeptic.com) و یکی از مشهورترین چهره‌های ماتریالیست، بخش زیادی از عمر خود را صرف تلاش برای انکار و توجیه پدیده‌های پارانرمال کرده است. با این حال، او در مقاله‌ای در سایت «ساینتیفیک امریکن» از مواجهه‌ی شخصی خود با یک رویداد غیرقابل توضیح پرده برمی‌دارد. (لینک این مقاله)

 

او می‌گوید با رویدادی مواجه شده که به وجود ماوراءالطبیعه اشاره دارد و باورهای ماتریالیستی او را سخت تکان داده است.

 

ماجرا از آنجا شروع می‌شود که مایکل شرمر تصمیم می‌گیرد با خانمی به اسم جنیفر از آلمان ازدواج کند. جنیفر پدربزرگی داشت که بسیار به او نزدیک بود و در واقع جایگاه پدر را برای او داشت؛ اما وقتی او 16 ساله بود پدربزرگش فوت می‌کند. قبل از عروسی، جنیفر به خانه‌ی مایکل شرمر اسباب‌کشی می‌کند و در این حین، بسیاری از وسائل از جمله یادگاری‌های پدربزرگش آسیب می‌بینند یا گم می‌شوند. اما یک جعبه سالم به مقصد می‌رسد که حاوی یک رادیوی ترانزیستوری متعلق به پدربزرگ جنیفر است. اما این رادیو برای ده‌ها سال کار نکرده و خراب بوده است. مایکل شرمر تصمیم می‌گیرد هرطور شده این یادگاری پدربزرگ جنیفر را تعمیر کند. او هر راهی را امتحان می‌کند، اما جواب نمی‌دهد و رادیو روشن نمی‌شود. جنیفر و مایکل تصمیم می‌گیرند این رادیو را داخل کشوی اتاق‌خوابشان بگذارند.

 

سه ماه بعد، مراسم عروسی برگزار می‌شود. جنیفر به شدت دلتنگ خانواده و پدربزرگ مرحومش است. او عمیقا آرزو داشت که می‌شد پدربزرگش در مراسم عروسی‌اش حضور داشته باشد. به همین خاطر در میانه‌ی مراسم، جینفر از مایکل می‌خواهد که به جایی خلوت بروند تا بتواند بر احساساتش مسلط شود. اما ناگهان صدای یک آهنگ را از طرف اتاق خوابشان می‌شنوند. آنها هیچ سیستم پخش موسیقی‌ای آنجا نداشتند، برای همین گوشی‌های موبایل و لپ‌تاپ‌ها را چک می‌کنند و حتی درب پشتی خانه را باز می‌کنند تا ببینند آیا همسایه‌ها هستند که این آهنگ را پخش کرده‌اند؟ اما هیچ‌کدام از اینها نبودند!

 

ناگهان فکری به ذهن جنیفر خطور می‌کند! نگاهی بین جنیفر و مایکل رد و بدل می‌شود و او می‌گوید: «نمی‌تونه چیزی که فکر می‌کنم باشه! یعنی واقعا ممکنه؟» سپس به سراغ کشوی اتاق‌خواب می‌روند و متوجه می‌شوند رادیوی پدربزرگِ جنیفر است که در حال پخش این موسیقی عاشقانه است! هر دو برای دقایقی در سکوتی همراه با حیرت می‌نشینند، تا اینکه جنیفر گریه‌کنان می‌گوید: «پدربزرگم اینجا با ماست. من تنها نیستم.»

 

آنها شب با موسیقی‌ای که از این رادیو پخش می‌شد خوابیدند، اما درست صبح روز فردا، رادیو دوباره از کار افتاد و هرگز دوباره روشن نشد!

 

توجه کنید، رادیوی پدربزرگ جنیفر برای ده‌ها سال خراب بوده و بعد از تلاش‌های مایکل هم درست نشده و تا سه ماه بعد هم خاموش بوده، اما دقیقا همان زمانی که جنیفر اظهار دلتنگی می‌کند، رادیو شروع به پخش موسیقی عاشقانه می‌کند و دقیقا فردای روز عروسی دوباره از کار می‌افتد.

 

مایکل شرمر در مقاله‌اش می‌نویسد که جنیفر به اندازه‌ی او نسبت به پدیده‌های ماورائی شکاک است، اما این رویداد باعث شد که احساس کند روح پدربزرگش در کنارش حضور دارد و آن موسیقی هم هدیه‌ای از جانب اوست.

 

مایکل شرمر اذعان می‌کند که اگر این اتفاق برای هرکس دیگری افتاده بود، او به راحتی آن را توجیه می‌کرد. اما چون خود او در جریان این اتفاق بوده، بسیار تحت تاثیر قرار گرفته است.

 

باید توجه کنیم که این نوع رویدادها بسیار شایع هستند و نمونه‌هایی از آنها را می‌توانید در کتاب «نشانه‌ها» و همینطور قسمت چهارم مستند «زندگی پس از مرگ» از شبکه‌ی نتفلیکس مشاهده کنید.

 

در «ادامه‌ی مطلب» می‌توانید ترجمه‌ی کامل مقاله‌ی مایکل شرمر را مطالعه کنید:

شواهد شگفت‌انگیز مدیومشیپ

شواهد شگفت‌انگیز مدیومشیپ

نویسنده: دکتر استیو تیلور

ترجمه: احمد بهزادی

 

(مقاله‌ای از دکتر استیو تیلور، مدرس ارشد روان‌شناسی در دانشگاه لیدزبکت انگلستان، در مورد شواهد مدیومشیپ- «لینک مقاله به زبان اصلی»)

 

برای مطالعه‌ی این مقاله به «ادامه مطلب» مراجعه کنید.